در سالگرد مرگ منصور حکمت
کیش شخصیت چه جایگاهی دارد؟
آذر ماجدی

 

کیش شخصیت پدیده ای است. راستش هراس از متهم شدن به "شخصیت پرستی" یا به زبان شیک تر کیش شخصیت نیز یکی از بروزات گناه پسا استالینیستی نزد چپ است. بورژوازی هر روزه گوش مردم را با تحسین رهبران و سخنگویانش کر میکند. کسی با بورژوازی بر سر کیش شخصیت وارد بحث نمیشود. اما نزد چپ کیش شخصیت یکی از گناهان نابخشودنی است.

چرا کیش شخصیت چنین جایگاهی نزد چپ پیدا کرده است؟

نقد کیش شخصیت یک وجه پیشرو و برابری طلبانه دارد. کمونیست ها برابری طلب اند. از مذهب و خرافات مذهبی و کلیه محصولات جانبی مذهب بیزارند و با آن مبارزه میکنند. به این خاطر است که اگر جریان کمونیست یا فرد کمونیستی به کیش شخصیت متهم شود، به سرعت به دفاع از خود بلند میشود. تا اینجای مساله مثبت است. کمونیست ها مذهب گونه به تئوری یا رهبران خود برخورد نمی کنند. اما این تمام مساله نیست. یکی از محصولات جنگ سرد متهم کردن کمونیست ها علی العموم به برخورد مذهبی به رهبران شان و کیش شخصیت بود. گویی ناباوری به هر فرد و به تئوری مارکسیسم یک فضیلت است. بورژوازی با ارجاع به برابری طلبی کمونیستی و جایگاه نقد در تئوری مارکسیسم تلاش میکرد که چپ را خلع سلاح کند و به میزان زیادی موفق نیز شد.

اما آیا کمونیست ها باید جایگاه و اهميت تئوری و ارزش رهبران خود را نادیده بگیرند؟ پاسخ قطعا منفی است. اتفاقا برای کمونیست ها تئوری جایگاه بسیار برجسته ای دارد. به همین خاطر یک قرن پس از مانیفست کمونیست و کاپیتال، کمونیست ها به مارکس و علم مارکسیسم رجوع میکنند. تغییر جهان، سرنگونی سرمایه، ساختن سوسیالیسم بدون اتکاء و ارجاع به مارکس و مارکسیسم غیرممکن است. سرمایه داری خود بخود سرنگون نمیشود، باید آگاهانه آن را سرنگون کرد. سوسیالیسم خود بخود پدید نمی آید، باید آگاهانه آنرا ساخت.

سوسیالیسم کارگری یا کمونیسم کارگری یک جنبش اجتماعی – سیاسی است. هر روزه در میان طبقه کارگر بازتولید میشود. اما سوسیالیسم یک علم است. باید آن را خواند و آموخت. مارکسیسم علمی است که جنبش کمونیستی برای سرنگونی سرمایه و استقرار سوسیالیسم باید به آن مجهز شود. به همین خاطر مارکس نزد کمونیست ها جایگاه بسیار با ارزش و رفیعی دارد. آیا رجوع به مارکس، نقل از مارکس، نقل از مانیفست کمونیست و کاپیتال حرکتی مذهبی است؟ آیا با این کار مارکس را مسخ میکنیم؟ پیغمبر گونه به آن برخورد میکنیم؟ این کار کیش شخصیت است؟ پاسخ به تمام این سوالات منفی است.

آیا مارکس تنها شخصیتی است که در جنبش کمونیستی دارای چنین جایگاهی است؟ بنظر ما کمونیست های کارگری پاسخ به این سوال نیز منفی است. منصور حکمت تئوریسین بزرگ مارکسیست، لیدر فکری، سیاسی جنش کمونیسم کارگری، بنیان گذار دو حزب کمونیست کارگری در ایران و عراق، مارکسیسم مارکسی را در آخر قرن بیست احیاء کرد. مارکسیسم را در بسیاری جهات بسط داد. درافزوده های او به مارکسیسم برای پیروزی کمونیسم در این قرن حیاتی است. و با همان منطق فوق اگر ما کمونیست های کارگری به منصور حکمت رجوع میکنیم، برخوردمان نه مذهبی است و نه این کار کیش شخصیت.

بویژه ما کسانی که او را از نزدیک می شناختیم و با او از نزدیک کار کرده ایم، در جنبشی بوده ایم که علیرغم احترام عمیق به فرد و به تلاش های فردی هر کمونیست، برابری طلبی را عمیقا ارج میگذاشت. منصور حکمت خود نماینده برجسته این برابری طلبی بود. یک رجوع ساده به تاریخ حزب کمونیست کارگری در زمان حیات منصور حکمت جایگاه تشکیلاتی برابر او با سایر کادرهای حزب را کاملا نشان میدهد.

در شرایط حاضر، در شرایط پراکندگی و انشقاقی که پس از در گذشت او در جنبش کمونیسم کارگری پدید آمده است، بویژه در شرایطی که در دو حزب کمونیست کارگری و حکمتیست، رهبری آن مدعی درافزوده های فراوان به کمونیسم کارگری حکمتی است، در شرایطی که مدعیان بسط منصور حکمت در هر دو حزب معتقدند متد او را دارند بکار می بندند، اگر به خود منصور حکمت رجوع نشود، کمونیسم کارگری حکمتی زیر آوار "درافزوده" های چپ سنتی مدفون میشود. از این رو در این شرایط تاکید و ارجاع به منصور حکمت از اهمیت صد چندانی برخوردار است.

اما طنز مساله اینجاست که ما از جانب رفقایمان در حزب کمونیست کارگری به برخورد مذهبی به منصور حکمت و کیش شخصیت متهم میشویم. این دیگر مضحک است. این حزب بطور روز افزونی دارد موقعیت لیدرش را منحصر بفرد تر و ممتاز تر تعریف میکند. به سایت روزنه و سایت رسمی حزب رجوع کنید، یک ستون بلند بالا به مقالات قدیمی لیدر اختصاص داده شده است. به صفحه کمیته مرکزی رجوع کنید، برای اولین بار در تاریخ این حزب، بعد از کنگره 6، و بعد از جدایی افرادی از رهبری که خواهان رهبری جمعی در حزب بودند، عکس لیدر در بالای بقیه کمیته مرکزی صفحه را می آراید. این اتفاق هیچگاه در زمان لیدر شیپ منصور حکمت در حزب نیافتاد. و این کار یک دلیل روشن و مشخص داشت. یکی از مخالفین آن خود منصور حکمت بود. جالب اینجاست که این حرکت از جانب کسانی انجام گرفته است که در پلنوم 25 و 26 قراری برای حذف عکس منصور حکمت از ارگان های حزبی با اتکاء به استدلال کیش شخصیت آورده بودند. این قرار با مخالفت ما روبرو شد.

لذا جالب است که حزبی که با لیدر فعلی اش چنین میکند، و در حزب کمونیست کارگری سنت شکنی میکند و کادرهایی که به بهانه گرامیداشت منصور حکمت در سالگرد مرگ او، نصف متن را به ستایش لیدر فعلی اختصاص میدهند، ما کمونیست های کارگری که خواهان رهبری جمعی بودیم و تا زمانی که در حزب کمونیست کارگری بودیم با این تلاش ها قاطعانه مقابله میکردیم را بخاطر ارجاع به منصور حکمت و نقل قول آوردن از او به کیش شخصیت محکوم میکنند.

منصور حکمت را کسی با ستایش های این چنینی و با بلند کردن عکس اش منصور حکمت نکرد. منصور حکمت اتوریته بلامنازع تئوریک و سیاسی خود را به یمن زحمات شبانه روزی، ذهن تیز و منقد و بصیرت ویژه اش بدست آورد. حمله به کمونیست های کارگری تحت لوای کیش شخصیت، تلاشی برای کمرنگ کردن نقش و جایگاه منصور حکمت است. ما قبل از پلنوم 26 هشدار دادیم. جنگ سردی خطابمان کردند. اکنون واقعیات سرسخت نشان میدهد که آن هشدار ها چقدر واقعی بود.